الویه مردونه !
از سر شب از پارسا چندبار پرسیدم که شام چی درست کنم گفت الویه .. ازونجایی که باباش الویه زیاد دوست نداره دو دل بودم و راستش حال و حوصله اش رو هم نداشتم اما وقتی دیدم پسرکم واقعا هوس الویه کرده تندی دست به کار شدم و سیب زمینی و هویج و تخم مرغ ها رو ریختم توی ظرف آب گذاشتم بپزه و مرغی که توی خورش ناهار بود دراوردم و همراه خیار شور ها ریز ریز کردم و منتظر بودیم که بقیه مواد بپزن و قرار بود که من و پسرم بشینیم باهم اونا رو رنده کنیم .. نزدیک اومدن بابا بود که یهو دیدم دلم پیچ می گیره و معده ام درد می کنه و حالم کلا اصلا خوب نیست .. بدو بدو رفتم یه قرص رانیتیدین خوردم و یه پتو انداختم رومو افتادم روی مبل !! بابا که اومد و حالمو دید بهم گ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:59