پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

پارسا مرد کوچک

خمیر بازی

بچه که بودیم یکی از محبوب ترین سرگرمی های منو خواهرم خمیر بازی بود .. اینقدر این کارو هردومون دوست داشتیم که ساعت ها مشغول بودیم باهاش .. یادمه قاطی کردن خمیر ها کار ناپسندی بود .. یکی دوبار یادمون رفت بساط خمیرمونو از توی حیاط جمع کنیم و زیر آفتاب آب شده بودن همه بهم چسبیده بودن چقدر غصه دار بودیم اون روز .. حالا پارسا هم عین خودم عاشق درست کردن شکلهای مختلف با خمیره . تنها بازی ایه که به تنهایی مدت طولانی با تمرکز انجام می ده حتی یک بار بیش از یکساعت چهار زانو نشسته بود سر خمیر بازی و دیگه نمی تونست پاهاشو تکون بده .. ازین که حوصله و علاقه های هنریش مثل من و چه بسا خیلی بهتر از منه خوشحالم اینها نمونه هایی از شکل هاییه که خودش بدون ه...
24 مرداد 1392

بالش های مبل

مدتیه که بالش های مبل محبوب ترین اسباب بازی ها ی خونه ماست .. می شه باهاشون برج ساخت .. میز و صندلی ساخت .. ماشین ساخت خونه ساخت .. پارکینگ ساخت ..پله ساخت .. دیوار ساخت .. توصیه می کنم برای سرگرم بودن بچه هاتون خواستید مبل بخرید ازینا بخرین که تشک چه ها و بالش هاشون جدا می شه بعد روزی 57 بار باید هی بذارین وردارن بذارین وردارن بذارین وردارن ...
15 مرداد 1392

خاطرات تصویری تهران (تیرماه 92)

اواخر خرداد بود که به خاطر کلاس های بابا و البته با خوشحالی و ذوق فراوون بعلت بودن در کنار خانواده روانه تهران شدیم !! می دونستیم که خاله و بچه هاش دیگه به زودی به استرالیا برمی گردن و دلم می خواست این روزای اخر رو پارسا حسابی باهاشون باشه و باهم بازی کنن که خدا هم مثل همیشه همه چی رو جور کرد و به دل ما راه اومد این دفعه خیلی طولانی تهران موندیم و بهمون هم حسابی خوش گذشت مخصوصا پارسا   از همه بیشتر عاشق حیاط بود و آب دادن به باغچه ها و دونه دادن به جوجه ها .. مخصوصا اون مدتی که همه رفتن مشهد و ما موندیم خونه خیلی خودشو نسبت به اونها مسئول می دونست صبح که پا می شد اول می گفت بریم سراغشون براشون با علاقه ظرفشون رو آب می کرد و ن...
8 مرداد 1392

درس دکتری

مامان اون دوستت که دکتر دندونه اسمش چیه؟ یگانه جون ! یگانه جون چیکار کرده که دکتر دندون شده؟ خیلی درس خونده کجا درس خونده ؟ هم توی مدرسه خیلی درس خونده هم رفته دانشگاه درسای دکتر شدن خونده دانشگاه؟ اره مامان جون بابا هم رفته دانشگاه درسای دکتر شدن خونده ؟ آره عزیزم .. تو هم دوست داری بری دانشگاه درس دکتری بخونی دکتر بشی ؟ نه من دوست دارم درس بخونم مهندس کارواش بشم !! --------------------------------------------------------- این مدت که تهران بودیم اگر بدونین با پسر خاله کوچیکه می نشستن و چه مشاغلی برای اینده شون انتخاب می کردن !! کوچه جارو کن .. فرش شور .. بستنی فروش ... و ..   ...
18 تير 1392

گردش در ارتفاعات سه هزار تنکابن (خرداد 92)

یه جمعه ای که هوا خیلی خوب بود تصمیم گرفتیم لباس بپوشیم و بریم یه فروشگاهی که فکر می کردیم توی تنکابن هست .. نزدیکای تنکابن بود ازین و اون پرسیدیم گفتن همچین فروشگاهی وجود نداره .. مام دیدیم که تا اینجا اومدیم و توی این چند ساله هم کلی تعریف ارتفاعات 2000 و 3000 تنکابن رو شنیدیم یه بارم بریم ببنیم اونجا کجاست عکسها رو توی ادامه مطلب ببینید     پارسای اماده شده منتظر توی ماشین اینجا سه هزاره .. پشت سر پدر و پسر کلی زنبور توی هواست و ویز ویزشون شنیده می شه .. اینجا عسلم خریدیم ارتفاعات سه هزار کلی جنگل های قشنگ داره که رودخونه هم از بینش رد می شه و پر بود از خانواده هایی که کنار رود و جوی های کوچیک منش...
16 تير 1392

پروانه پمپرزِی

بهش می گم ببین چه راحتی بی پمپرز .. عین پروانه ها می تونی سبک و خوشحال ازین ور بری اونور !(مثال بود از دهنم پرید بیرون؟) می گه مگه پروانه ها هم قبلا پمپرز داشتن حالا دیگه نمی پوشن ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! من : ...
27 خرداد 1392

32 ماهه شدی پسر

من سی و دو ساله ام و تو سی و دو ماهه .. ان شالله 132 ساله بشی !! بزودی عکس نصب می شود اینجا .. الان وقت نداریم داریم بار تهران می بندیم
13 خرداد 1392