پست تصویری
یازده بهمن که گذاشت پسرکم دو سال و 4 ماهه شد ... بذار حساب کنم .. اهان می شه 28 ماهه !!
این مدت که تلویزیون همش مشغول سرودهای حماسی و راهپیمایی و اینا بود پسرک مام هی یه تیکه پارچه می گرفت دستش می گفت مامان این پرچم ایرانه بعد می دوید و می گفت ایران ایرا ن .. دوست داریم ایرانی .. 22 بهمن ! و من و باباش متعجب از توجه پسرک به تلویزیون و برنامه هاش !
هر جا که من و باباش باشیم سریع بشقاب خوراکی یا اسباب بازی هاشو برمیداره میاد اونجا کنار ما .. وقتی منو بابا دو طرف اپن آشپزخونه روی صندلی های اوپن نشستیم و داریم حرف می زنیم می دوئه می ره صندلی آبی کوچولوشو میاره توی آشپزخونه کنار ما می ذاره و می شینه اون پایین و می گه مامان و بابا با منم حرف بزنین .. و ما کلی ذوق می کنیم که سه تایی باهم حرف می زنیم .. هر چی که من یا باباش داریم تعریف می کنیم می گه بابا واسه منم بگو .. بعد خودش تندی یه جریان عین همونی که باباش گفت تعریف می کنه و باهم می خندیم و خدا رو به خاطر لحظه لحظه این شادی ها شاکریم
زنگ می زنیم به پسرخاله ها و باهم حرف می زنن .. اونام خیلی دوست دارن با پارسا حرف بزنن.. اونا یه چیزی می گن که پارسا از خنده غش می کنه و پارسا هم یه چیزی می گه که اونا ریسه می رن .. خیلی هم باهم گرم و مهربونن .. الو مجتبی جان سلاااااااااااااااااام خوبی؟ داری چیکار می کنی؟؟ واسه هم کلی شعر می خونن و جک می گن و می خندن و پارسا ازین مکالمه های کوتاه خیلی شاد می شه .. دلم می خواست می تونستم تند تند ببرمش پیششون و شادی هاشو بیشتر کنم ..
در ادامه مطلب چندتا عکس گذاشتم بمناسبت 28 ماهگیش
این اسباب بازی خیلی چیز باحال و جالبیه و نکته خوبش اینه که چوبیه و می دونید که بازی کردن با وسایل چوبی یه حس خوبی به ادم می ده .. اینو یکی از دوستام برای پارسا هدیه داده و پارسا هم خیلی دوست داره .. بازی های مختلفی می شه باهاش کردالبته همون طور که م یبین توی عکس در تمام بازی های پارسا نقش اول مال مک کوئینه .. مک کوئین اینجا مک کوئین اونجا مک کوئین همه جا
اینجا مراسم کیک پزونه .. اون سبدی که دستشه کیکه مثلا که پارسا پخته کرده بعد یه ظرفم به من داده با قاشق دیگه چون قاشق نبوده خودش داره با پیچ کشتی می خوره ... اون صندلی آبی یکی از چیزاییه که همیشه از خریدنش خوشحالم ..خیلی به دردمون خورده .. مثل اون جارو برقی صورتی که کنار در اتاقه و وقتی خیلی کوچولو بود به خاطر علاقه شدیدش به جارو برقی براش خریدیم و یه دوره زیادی را باهاش بازی کرد و مشغول بود و هنوزم وقتی ما می خوایم جارو بکشیم اونم می دوئه جاروشو میاره
اینجا دارن نماز می خونن ..پسرک اول توی جانماز خودش نمازشو تند تند خوند بعد پرید تو جانماز بابا .. حالا این کدوم از مرحله از نمازه من نمی دونم ؟؟!!!
این تراکتور بامزه رو چندروز پیش براش خریدیم ازون روز مک کوئین از راه رفتن معاف شده کلی خوشبحالش شده همش سواری می کنه با تراکتور
اییییییییییییییییییییی جاااااااااااااااااااااااااانم