هفته اول سال نو
حدود یک هفته دیگه پارسا مرد کوچک ما شیش ماهش هم تموم می شه ...
الان اون می تونه براحتی غلت بزنه و دستشو از زیر تنش در بیاره آخه قبلا ما باید دست کوچولوشو نجات می دادیم
اینقدر هم اینکارو دوست داره که تا می ذاریمش روی زمین به سه سوت دمر می شه ... مدت طولانی تری رو هم توی اون حالت می مونه و بازی میکنه ... گاهی هم می تون دوباره برگرده به پشت اما کمتر
می تونه با دست پاها شو بگیره و حتی جوراباشو در بیاره .. یا پا توپولی هاشو یه مدل بامززه ای تکون می ده و بهم می ماله که جوراباش در میاد ... هی ما می پوشیم هی وروجک درمیاره
با دوتا دستش شصت پاهاشو می گیره و می کشه به طرف دهنش اما هنوز نمی رسه ...
موقع عوض کردن هم هر چی شیطونی بلده رو می کنه ... اونقدر لگد می زنه و پاهاشو می بره بالا و می کوبه زمینو به اینور و اونور می چرخه که یه عوض کردن کلی طول می کشه ...
اسباب بازی که می دیم دستش یه چند دقیقه ای تلاش می کنه گازش بزنه با لثه های بی دندونش بعدش شروع می کنه به لج کردن و گریه کردن نمی دونم لثه هاش درد میاد یا ازینکه نمی تونه بخورتش عصبانی می شه
اگر هم از دستش بیافته می زنه زیر گریه ... اینه که ترجیح می دیم هیچی ندیم دستش فعلا ..
موقعی که می ذاریمش روی پا تا بخوابه چشماشو می بنده .. اخم می کنه و خیلی جدی شروع به آواز خوندن می کنه ...همون وسظام خوابش می بره ..
از وقتی یاد گرفته بغلته توی خواب عین آدم بزرگا هی اینوری می چرخه اونوری می چرخه ... دستاشم گاهی می ذاره زیر لپاش .. خیلی خوردنی می شه ..
کلا الان بعد 6 ماه یه بی بی تیپک شده ... ازونایی که آدم دلش می خواد قورتشون بده ...