پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

پارسا مرد کوچک

بدون عنوان

1391/1/27 16:14
نویسنده : مامان و بابا
359 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشبه رفتیم بیرون به قصد سلمونی و کوتاه کردن مو .. اول رفتیم فروشگاه بامزی که براش اسباب بازی جدید بخرم اینایی که داره براش تکراری شده .. سعی می کنم هر از گاهی بعضی از اسباب بازی هارو بذارم کنار و بعد از مدتی دوباره روشون کنم تا براش تازگی داشته باشه اما دیگه خودم خسته شدم راستش خودم دلم چیز جدید می خواست

یه سری اشکال رنگارنگ براش گرفتم که داخل هم چفت می شن و می شه با هاشون یه زنجیری ساخت .. یه پازل انگشتای پا .. این اواخر خیلی علاقمند به پا شده هی ورقشو میاره می گه پا براش بکشم یا میاد انگشتای پاهای مارو می گیره و قلقلک می ده .. البته این پازله براش سخته و فکر کنم زیاد هم جذاب نیست باید بذارمش کنار تا وقتش برسه و بهش بدم

کلی هم سری کتابای حسنی رو خریدم که خیلی دوستشون دارم .. پارسا هم داستان حسنی بلا رو دوست داره از وقتی خیلی نی نی بود شعرشو براش می خوندم .. اونم جوابمو می داد حسنی میای بریم حموم ؟؟  نَـــــــــــــــــــــــــــــــــه

حالا هی کتابشو میاره میگه باباش باباش !! یعنی اون جائی رو که باباش می گه رو براش بخونم .. بعد هم تند تند می گه واه واه واه ایش ایش ایش !

بعدشم رفتیم سلمونی  و داستان جیغ و گریه و فریاد دست و پا زدن ها و آقای سلمونی که تند تند بیچاره اون وسط کارشو کرد و پسرکم خیلی نازتر از قبل شد چون موهاش دیگه اذیتش می کردن همش توی چشمش بودن ..

توی ماشین خوابش برد بسکه جیغ و فریاد کرده بود و خسته شده بود ..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ilijoon
27 فروردین 91 23:25
مباركت باشه عزيزم
خاله خانم
31 فروردین 91 10:06
خب پس عکسش کو؟؟؟پارسای سلمونی رفته!!!
ilijoon
5 اردیبهشت 91 1:50
پارسا جون ديگه به ما سر نميزني؟؟؟؟؟