فرغون !
نمی دونم شمام ازین بچه ها دیدین یا مال ما نوبرشه ؟؟!! چند ماهی بود که هر جا می رفتیم که چیزی براش بخریم داد و بیداد و فغان که نه نمی خوام نباید بخرین جوری که توجه همه به ما جلب می شد و با تعجب نگاهمون می کردن .. از اسباب بازی بگیر تا لباس و کفش و مداد رنگی و ...
بهمن ماه که مامان و بابام (یعنی مامان بزرگ و بابابزرگ مادری پارسا ) اینجا خونه ما بودن یه بار با پارسا رفته بودن بازار روز و می خواستن از اسباب بازی فروشی هایی که اونجا داره واسه پارسا یه اسباب بازی بخرن و مامانم یه فرغون کوچولو و بامزه دیده بود که خیلی خوشش اومده بود و میخواستن براش بخرن که خوب یهویی با واکنش شدید پارسا و جیغ دادش مواجه شدن که آی و وای نباید بخرین من هزاااااااااااااار تا اسباب بازی دارم دیگه نمی خوام
اونام که دیدن همه دارن نگاهشون می کنن دیگه بیخیال شده بودن ..
حالا دیروز در حالیکه پسر 4 ساله همسایه فرغون به دست داشت می رفت با مامانش ..
پارسا : مامان برام ازین فرغونا می خری ؟
من : می خوای چیکار کنی مامان جون ؟ ما که حیاط نداریم که بعدشم مگه بابا بزرگ اینا نمی خواستن برات بخرن نذاشتی ؟؟
پارسا: خوب الان دیگه میخوام .. خوب تو خونه باهاش بازی م یکنم
من : نه مامان جون فرغونو بیخیال شود .. این همه اسباب بازی داری بازی نمی کنی که همش داری غر می زنی که حوصله ام سر رفت مامان بیا با من بازی کن .. اسباب بازی هات ناراحت و تنها یه جا موندن کسی باهاشون بازی نمی کنه
پارسا:خب.............................. پس دوتا فرغون بخر که باهم باهاشون بازی کنیم که حوصله فرغون منم سر نره تو هم بتونی بازی کنی !!!!
پ.ن . البته ما یه مشکل دیگه ای تو خونه داریم که کم کم داره از فاز حادش در میاد اونم اینه که همون قبلی رو می خوام مثلا خدا نکنه یکی از ماژیکاش تموم بشه صدتا بسته دیگه ماژیک عین اون براش بخرم همونو می خواد که تموم شده .. یا همون کفش کوچیک شده شو می خواد یا همون ماشین شکسته شو می خواد یا همون آبنبات چوبی اب شده شو می خواد !!!!!!!!!!
شمام ازین داستانا دارین با بچه هاتون ؟؟