پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

پارسا مرد کوچک

یه پست تصویری

یه بار دیدیم صدایی از پسرک درنمیاد رفتیم دنبالش ببینیم سرش کجا گرمه : این هم پسر فرهیخته ی ما در حال مطالعه ی مقالات پزشکی به زبان اصلی اونم !!خیلی هم جدی هستن .. این موش موشک ما یه عادت بامزه داره که باید موقع خواب پاهاشو مخصوصا پای راستشو بذاره روی یه بلندی .. معمولا شبها که کنار ما می خوابه از من یا باباش برای اون بلندی استفاده می کنه : اینم حاج آقا پارسا نایب رئیس فدراسیون فوتبال: خواب بعد از یه آب بازی حسابی     ...
29 تير 1390

کارای جدید

ما مسافرت بودیم و دیشب تازه اومدیم خونه خیلی خوب بود بعدا میام تعریف می کنم و اماپارسا 1- بای بای می کند (حدود یک ماهه ) گاهی یه دستی گاهی دو دستی .. مخصوصا صبحا که باباش داره میره کلی باید بای بای کنن باهم .. 2- دست دستی (حدود یک هفته اس) تا بگیم آفرین باریک الله تند تند دست می زنه واسه خودش خیلی هم ازین کارش خوشش میاد 3- به کلمات ماما .. بابا و دد یکی دوتا دیگه هم اضافه شده .. می گیم پارسا ساعت چی می گه (البته باید کنار ساعت وایسیم تا ساعتو ببینه ترجیحا هم ساعت پاندول دار باشه ) می گه تیک تیک تیک یا مثلا پارسا بابا کو؟؟؟؟ می گه دَ.... فت ... حسابی هم می کشه عین ادای مارو در میاره .. دایی کو؟؟ د... فت ...
13 تير 1390

ای کیو سان ما

شب سیزده رجب که ما تهران بودیم پارسا و باباش رفتن سلمونی آقای فاضلی و پارسایی موهاشو تراشید تا هم سرش هوا بخوره و هم موهاش یکدست در بیاد دوباره حالاهروقت باهم می ریم بیرون مردم به ما می گن وای ای کیو سان رو بیبینین !!! ...
8 تير 1390

اولین روروئک روی

کارم شده بود غصه خوردن که چرا این پسرک توی روروئک اصلا تکون نمی خوره .. اصلا حاضر نبود پاهاشو به زمین فشار بده و یه تکونی به خودش بده .. مام همش می ترسیدیم که نکنه مشکلی داشته باشه تا اینکه یک روز یهویی تنبلی رو گذاشت کنار و راه افتاد و فکر می کنین اول کجا رفت؟؟؟ ازیجا به بعد بدون شرحه!!! ...
5 تير 1390

پارسا به دد می رود

دیروز که از کلاس زبان برگشتم به بابایی گفتم که سریع آماده بشه با پسرک بریم بیرون یه دور بزنیم بچه پوسید توی خونه بریم چهار تا آدم ببینه دیگه تا پارسا سرلاک بخوره و عوض و سه تامون لباس بپوشیم یه ساعتی طول کشید .. گفتیم بریم یه جای شلوغی پیاده شیم راه بریم این شد که رفتیم مرکز شهر که کلی مغازه داره و حسابی شلوغه .. از همون اول که پیاده شدیم تقریبا حواس آدمایی که از روبرو می اومدن به پسرک بود .. انواع شکلک ها و ابراز احساسات بود که سرازیر به طرف آقاهه .. دخترا یهویی جیغ می کشیدن واااااااااااااااااااای این نی نیه رو چه بامزه اس.. آقایونا هم براش چشمک می زدن و یکی درمیون هم می بوسیدنش یا لپاشو می کشیدن .. پشت ویترین یه مغازه می ایستادیم کفشا ...
1 خرداد 1390

اولین کلمات

الان یه هفته اس که نی نی مون هی می گه ماماماماا... بابابابابا... گاهی فکر می کنیم که معنی مامان و بابا رو می فهمه که می گه .. چون مثلا وقتی بغل باباشه از یه چیزی اعتراض داره می گه ماماماما... یا وقتی بامن داره بازی می کنه خسته می شه حوصله اش سر می ره می گه بابابابا... خلاصه که خیلی بامزه اس.. الان هفت ماه و چهار روزشه اما هنوز نمی شینه .. یه کمی تنبل تشریف دارن !!
15 ارديبهشت 1390

پسرک سه دندون ما

دوندونای پارسا دارن تند تند میان بیرون ... الان موش موشک سه تا دندون داره دوتا مروارید بامزه پائین و یکی هم بالا پائینی ها که راحت درومدن اما فکر کنم دندونای بالا دارن یه کمی اذیتش می کنن ........ راستی امروز پارسایی هفت ماهه شد !!! عکس به زودی
11 ارديبهشت 1390